محل تبلیغات شما
ابری نیست بادی نیست می نشینم لبحوض: گردش ماهی ها، روشنی، من، گل، آب پاکی خوشه زیست مادرم ریحان می چیند ان و ریحان و پنیر، آسمانی بی ابر، اطلسی هایی تر لای گل های حیاط رستگاری نزدیک نور در کاسه مس، چه نوازش ها می ریزد نردبان از سر دیواربلند صبح را روی زمین می آرد پشت لبخندی پنهان هرچیز روزنی دارد دیوارزمان که از آن، چهره من پیداست یزهایی هست، که نمی دانم می دانم، سبزه ای رابکنم خواهم مرد می روم بالا تااوج، من پر از بال و پرم راه می بینم در ظلمت من پر از

خانه دوست کجاست؟!!

چتر ها را باید بست!!!

چه درونم تنهاست!!!

ریحان ,آن، ,دیوارزمان ,روزنی ,چهره ,پیداست ,پر از ,من پر ,چهره من ,آن، چهره ,از آن،

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها